فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

دخترم عشق من

تعطیلات اروم ...

فاطمه عزیزم روز پنجشنبه برای جدیدالاستخدامیها دوره گذاشته بودن و باز هم من به عنوان مدرس  دعوت شده بودم کلاسها مربوط به استخدامیهای سازمان تامین اجتماعی بود که از ساعت 1 بعد از ظهر تا 7 شب بود . مجبور بودم شب پنج شنبه و صبح پنجشنبه که تعطیل بودم مطالعه کنم و خودم رو برای کلاس اماده کنم وقت زیادی نداشتم تو هم که از همون ظهر چهارشنبه که از مهد اوردمت خونه شروع به بهانه گیری کردی و اصلا نذاشتی مطالعه کنم بابایی هم نتونست خیلی سرگرمت کنه همش کنار من بودی و فهمیده بودی من حواسم به چیز دیگه ایه هر چند دقیقه  به چشمام نگاه میکردی تا ببینی حواسم بهت هست یا نه اگه نبود به من میگفتی مامانی دوستت دارم و منم بلند بهت میگفتم منم دوستت دار...
21 آبان 1391

دعای زیر بارون ...

دختر خوبم فاطمه عزیزم این روزها تو حرف زدن خوب راه افتادی بعضی وقتا یه چیزایی میگی که واقعا نمیتونم جلو خندمو بگیرم خیلی بامزه کلمات رو تو ذهن کوچیکت کنار هم میچینی و جملات عجیب غریبی درست میکنی .برات روی دیوار برچسب حیوانات رو چسبوندم  ...خیلی دوسش داری .. دیروز اومدی تو اشپزخونه و ازم اب خواستی منم یه لیوان اب دادم دستت و مشغول کارام شدم .. بعد از چند دقیقه دیدم صدایی ازت نمیاد چون به تجربه میدونستم که وقتی بچه خیلی ساکته یعنی یه جریاناتی هستش ! اومدم سراغت تا ببینم چیکار میکنی دیدم لیوان به دست کنار برچسبا ایستادی و متعجب نگاه میکنی بهت گفتم فاطمه چی شده ؟! با همون معصومیت بچه گانت گفتی مامانی به گربه ا...
9 آبان 1391
1